این چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنم، الاغ های بزرگ و بدن های آبدار! برای یک مرد با یک ماشین بزرگ، این چیزی است که آنها در مورد آن هستند! یک سیاهپوست، البته، مرد قدرتمندی است، اما پردازش چنین جوجههایی به تنهایی غیرممکن است! من به سختی توانستم یکی از آنها را تحمل کنم، او مرا تا حد مرگ لعنتی کرد!
وقتی جوجه ای با پاهای باز می نشیند و کمک می خواهد، نه گفتن سخت است. و اگر خواهرت باشد، غیرممکن است. اما حتی برای برادرت هم خوب است که پاهای خوش فرمش را دراز کند. چه کسی فکرش را میکرد که برای او سختی داشته باشد؟ اما خواهر کوچک، با قضاوت در فیلم، چیزی در مورد نجابت نمی دانست. او بلافاصله یک دیک در دهانش گرفت. من در مورد آنها عوضی ها تعجب می کنم، آیا آنها غیر از دیک چیز دیگری در سر دارند؟ مثل مغز؟